اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر و صل الله علی نبیّ الاعظم محمد و آله الطاهرین. اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب دعوه النبویّه و سادهِ الحیدریه و العصمهِ الفاطمیه و الحلم الحسنیه، و الشجاعت الحسینیه، والعباده السجادیه، و المعاصر الباقریه، و الآثار الجعفریه و العلوم الکاظمیه، و الحج الرضویه، و الجود التقویه، والنقاوهِ النقویه و الهیبه العسگریه، و الغیبهِ الالهیه الحجه الهادی المهدی، اللهم صل علی محمد و آل محمد. بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرأ الی الله، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضوان و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون سخن از نکته اخیری میرود که بهتازگی مقام معظم رهبری فرمودهاند؛ هیئت سکولار! همه سخنانی که تاکنون مطرح شده و در آینده نیز بیان خواهد شد، بر یک اصل استوار است؛ آن نیز دور بودن هیئتها از فکر سکولاری است. اگر هیئتها سکولار نباشند، پس میبایست بر چه اساسی اداره شوند؟ این پرسشی است که درباره این اصل مطرح میگردد. هیئتها اولین امید و سنگر ما بودند؛ آخرین آن نیز هستند. به همین خاطر گرایش فکری هیئتها بسیار اهمیت دارد. هنگامی که مقام معظم رهبری به قم سفر کردند، در یکی از سخنرانیهایشان روایتی از امیرمؤمنان بیان نمودند که راه را بهطور کامل روشن میساخت؛ «لایعرف الحق بالرجال بل بآیه الحق». پیروی کردن از آنان که لباس حق بر تن نمودهاند، کاری ناصواب است. حق باید شناخته شود و از آن اطاعت گردد. اگر به دقت به شرایط خود بنگریم، درمییابیم که پیروی کردن از رجال حق، بهوجودآورنده تمامی مشکلهای ماست. ما حق را فراموش کرده و آنان را که جامه حق پوشیده بودند، اطاعت نمودهایم.
دو مأموریت مهم هیأتها اما لازم به ذکر است که شناخت حق، کاری بس دشوار است. اگر اطاعت از رجال حق اشتباه است، پس باید از چه چیزی پیروی کرد؟ اگر رجال سیاسی در معرض خطا هستند، پس چه مرجع سیاسی قابل اطمینان است؟ امیرمؤمنان این پرسش را با عبارت «بآیة الحق» پاسخ میدهند. نفْس «آیة الحق» باید شناخته شود؛ شخص ولیّ را باید فرمان بُرد. ما در جریانهای سیاسی با چالشهایی اساسی روبرو هستیم. خالی بودن هیئتهای مذهبی از ویژگیهایی که در روایات بیان شده است، آن را به تشکّلی غیر از هیئت تبدیل میکند. ویژگیهایی که در احادیث به آن اشاره شده است، وظیفههایی است که هیئات میبایست در مسیر ادای آن گام بردارند. اگر نگرانیها متوجه هیئتهاست، میبایست از اصول آن پاسداری شود؛ هر کار لازم گزارده شود. همگان باید در این ادای این وظیفه تلاش کنند. لازم است اصل اصیل هیئت حفظ شود. امام صادق در روایتی به یکی از آن اصول لازم، اشاره میفرمایند؛ «اتقوا الله، کونوا اخوةً بررة، متحابّین فی الله، متواصلین متراحمین؛ تزاونوا تلاقوا، تذاکروا امرنا و احیوه»؛ بر آنچه که خدا از شما خواسته است، مراقبت نموده و در ادای آن کوشا باشید؛ با یکدیگر همچون برادر بوده و به هم نیکوکاری نمایید. عاشق یکدیگر باشید؛ در جبهههای جنگ، عشق فراوان بود. هماکنون، آن عشق که در گردان، گروهان و سنگرها مشاهده میشد، کمتر در جمعهای ما به چشم میخورد! میبایست عاشق یکدیگر باشید؛ تا آن اندازه که برای هم جانفشانی کنید. همگان باید هدفی یگانه را دنبال کنید؛ به همین خاطر باید عشق و علاقه بین افرادتان حاکم باشد. چیزی جز رحمت و نیکی، در میانتان نباشد. اگر چنین جمعی ایجاد شد، امر ما را یادآوری کرده و آن را زنده نمایید! در جامعه هیئتی، احیاء نام اهلبیت محور و اساس است. حضرت به احیای امر اهلبیت اشاره میفرمایند؛ این، بدان معناست که حاکمیت ولیّ خدا در جامعه، به یک گفتمان تبدیل شود. طبق این روایت، هر جمع مذهبی بهویژه هیئتها، دو مأموریت مهم دارد. اول آنها یادآوری و بازگو نمودن امر معصومین است؛ اگر هیئتها جامعه را در تعامل با مقام والای ولیّ به بصیرت رساندند، اولین مأموریت خویش را بهخوبی گزاردهاند. اولین و اصلیترین وظیفه کسی که پرچم حسینی را بهدوش میگیرد، ایجاد بصیرت در جامعه است. به بیان دیگر برای مردم چگونگی تعامل با ولی را تبیین نماید. برای رسیدن به این مهم، ابتدا لازم است بر بصیرت جامعه بیافزاید. وقتی جامعه به چنین رشدی رسید، بهترین هنگام برای زنده کردن امر اهلبیت است. این، همان وظیفه دوم تشکّلهای مذهبی است. با تعهد به اصول هیئتهای مذهبی است که میتوان بستری مناسب برای احیای امر اهلبیت ایجاد نمود. برخی از تشکّلهای دینی نرمافزار تولید میکنند؛ برخی دیگر تئوریپردازی مینمایند؛ بعضی نیز تولید علم کرده و در توسعه آن در این حوزه کوشیدهاند. این همان بستری است که احیای امر اهلبیت در آن صورت میپذیرد. مقام معظم رهبری در این باره به هیئتها هشداری دادهاند. ایشان فرمودند: باید الگوی شما حضرت زینبh باشد! اما کدامیک از ابعاد شخصیت ایشان؟ آن روحیهای که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند، صدق حضرت بود. صدق را نیز خود تعریف نمودند؛ یعنی پایداری کردن در اطاعت از امر امام، ایستادگی در برابر استکبار و کفر، وفای به عهد.
هیأت و دشمن ستیزی مقام معظم رهبری آیهای را از سوره احزاب نیز بیان نمودند؛ «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» و نیز «لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ». وفای به عهد در پشت نکردن به دشمن است. چرا مقام معظم رهبری این هشدار را دادند؟ روح دشمنستیزی در هیئتها باید زنده باشد. همگان میبایست به ولایت متعهد باشند. عدهای قبل از سفر رئیس جمهور به نیویورک سخن از «صلح حدیبیّه» به میان آورده و برخی دیگر «صلح امام حسن مجتبی» را مثال میزدند. هر دو گروه از «صلح» میگفتند. معنای دشمنستیزی بهتدریج کمرنگ میشد. قرار بود سیزدهم آبانماه در یکی از شهرها برگزار نگردد؛ برخی در صدد سر دادن شعاری دیگر بهجای شعار «مرگ بر آمریکا» بودند. پس پشت نکردن به دشمن چه میشود؟ لازم است هیئتها فضای استکبارستیزی را عملیاتی کنند. سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا» با اینکه هیئت، خود مصداق «مرگ بر آمریکا» باشد، تفاوت بسیاری دارد. روح دشمنستیزی باید بهگونهای در وجود هیئتیها جولان دهد که هر یک از آنها در برابر یزید زمان خود جبههای پولادین باشد. جوانان و نوجوانان شهری از بحرین هیئتی بهنام «زوّار الزهراء(س)» تأسیس کرده و آن را جبههای در برابر جبهه کفر قرار دادهاند. تا امروز چند نفر از آنان اسیر شده و چند تن دیگر به شهادت رسیدهاند. یکی از نوجوانان شانزده ساله این هیئت، هنگام شکنجه شهید شده است. او فقط بهسبب خودداری از اهانت به مقام معظم رهبری، زیر شکنجههای افسر آلخلیفه به شهادت رسیده است. مادر او با مشاهده بدن فرزندش که در اثر شکنجه جراحت فراوان دیده است، بیتابی میکند. صبح فردا مادر را در آرامش میبینند؛ وقتی سبب آرامش او را میپرسند، میگوید: دیشب حضرت علیاکبر را دیدم. ایشان فرمودند: چرا بیتابی میکنی؟ گفتم: فرزندم را تکهتکه کردهاند! ایشان فرمودند: مرا نیز تکهتکه کردند... سپس ایشان فرمودند: نگران نباش! فرزند تو در راه ما و برای ما کشته شده است و اکنون نیز کنار من است. نگاه کن! مادر میگوید: دیدم پسرم کنار حضرت است. این در حالی است که «بیداری اسلامی» یکی از فروع جریان هیأتهاست. چرا مقام معظم رهبری هنگامی که احساس خطر میکنند، «صدق» را مطرح مینمایند؟ منظور ایشان صدق به معنای راستی و درستی نیست؛ صدقی از جنس «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ». مجاهدان و مبارزانی که در رکاب پیامبر اکرم(ص) هستند طبق آیه شریفه «یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»، اهل صدق هستند. نخستین ویژگی مؤمن صادق این است که تمام توجهاش به خدای متعال است؛ تمام امید او به تفضّل الهی است. او خود و وظیفهای را که ادا میکند، نمیبیند. «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»؛ عمق بخشیدن به رابطهای عاشقانه در جامعه هیئتها با خدای متعال. این ابتداییترین مرحله از وظایف هیئت است. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند میبایست هیئتها برای تعمیق ایمان و عشق الهی در دلها بکوشند. اگر در گذشته فرصتها از دست رفت و این وظیفه بهخوبی ادا نشد، لازم است برای آینده برنامهریزی کنیم. تأثیر هیئت بر جوانان تأثیری مستقیم است؛ هیئت حتی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. هیئتها باید نبض «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» را در جامعه همیشگی کنند. چرا عدهای در جریان انتخابات جز آنکه همپیمان نبودند، دیگران را نیز تکفیر کردند؟ آنان ایمان و عشق الهی را بین خود حاکم نکرده بودند. تحقق «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» در گرو حکومت ایمان و عشق به «الله» است. هر گاه هیئتها طبق مأموریت خود، جامعه را به پروردگار متصل کردند، هنگامه «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» فرا رسیده است.
هیأت و ارتباط با خدا تا به حال از خود پرسیدهاید که محرّم، فاطمیّه و جز اینها چگونه ارتباط هیئت با خدا را عمق میبخشند؟ اینان از مصادیق «و ابتغوا الیه الوسیله» هستند. آنان که امور فرهنگی را بهدست گرفتهاند باید به این نکات توجه کنند؛ عشق و علاقه به اهلبیت شخص را به خدا متصل میکند. اگر ارتباط بنده با خداوند پایدار شود، روحیه صدق و جهاد در وجود او پدیدار میگردد. صادق مجاهد زیر پرچم اسلام با کفر و استکبار مبارزه میکند؛ شاید کفار او را از دیارش نیز بیرون کنند و چه بسا در این راه کشته شود؛ اما صادق مجاهد از این امور باکی ندارد. او در همواره به مقصود خود میاندیشد. صادق مجاهد خواستار تفضّل الهی است؛ «یبتغون فضلا من ربّهم». شهادت یکی از تفضلات الهی است؛ «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء». جز آنکه از کشته شدن در این راه نمیهراسد، بلکه از چنین پیشآمدی استقبال نیز میکند. هیئتها باید انسانها را تربیت کرده و فضایی برای شکوفایی مکارم اخلاق در روح انسانی باشد. طبق فرموده رهبر، نهادینهسازی مکارم اخلاق در دل با دو کار صورت میپذیرد؛ آموزش و تمرین. بر این اساس هیئتها باید همچون کلاس درس، جز آنکه مکارم را آموزش میدهند، فضایی مناسب برای نهادینهسازی این خلقیات حَسَن باشند. رزمندهها در جبههها روحی بلند داشتند. این، ثمره استوار شدن مکارم اخلاق در وجودشان بود. آنان عاشق «الله» بودند و عشق الهی آنان را متعالی ساخته بود. کسی نبود که عاشق خداوند باشد ولی ایثار نکند. شهادتطلبی در وجودشان موج میزد. عشق به خداوند آنان را شجاع کرده بود. مکارم اخلاق در روحشان پایدار شده بود. هیئتها نیز باید برای شکوفایی اخلاق حسن، بستری مناسب فراهم آورند.
هیأت و رضایت ولی «مَن کان فینا باذلا مهجته مبتّلا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا»؛ هر آنکه عشق به اهلبیت دارد، لازم است روح پرورشیافتهای داشته باشد. اگر روح انسانی با مکارم اخلاق متعالی نشده باشد، از دشواریها و رنجها میهراسد؛ او نمیتواند سختیهایی را که در مسیر همراهی با اهلبیت است، تحمل کند. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»؛ در بین مؤمنان، صادقان آنها برگزیدگان ایشانند. تعداد مؤمنان بسیار و شمار مؤمنان صادق کمتر از آن است. رسیدن اهل ایمان به مرتبه صدق، تلاش میطلبد. با نهادینهسازی مکارم اخلاق، بهتدریج راه رسیدن به مقام صادق فراهم میگردد. آنچه در ادای وظیفه اهمیت دارد، رضایت ولی از آن است. آنکه نماز گزاردن خود را فقط رفع تکلیفی بیش نمیداند، چگونه میتواند در مرتبه مؤمنان صادق جای گیرد؟ «یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوَاناً»؛ مؤمنان صادق برای کسب تفضّل و رضایت الهی تلاش میکنند. آنها وظیفه را بر اساس رضایت ولی خویش ادا میکنند؛ ایشان در پی جلب رضایت مولایند. زمان جنگ، بسیاری از رزمندهها هنگام جان دادن، نگران رضایت امام (ره) از ادای دین آنها بودند. آنها همه سرمایه و زندگی خویش را در این راه داده و برای وظیفهشان به شهادت رسیدند؛ چرا این موضوع برای آنها اهمیت داشت؟ رزمندهها این موضوع را یک اصل از اصول ادای وظیفه میدانستند. این نکته از اصول بندگی و فرمانبرداری است. عبد همیشه باید در پی جلب رضایت مولای خویش باشد. حضرت صدیقه کبریh تنها کسی هستند که با حضرت علی همکفو بودند. واضح است که از لحاظ کمالات وجودی همتا نداشتند. با همه این، در زیارتنامه ایشان عبارت «السّلام علیک ایّتها الصّدّیقة الشّهیدة» به مقام صدق ایشان اشاره میکند؛ به بیان دیگر قبل از مقام شهود، مرتبه صدق ایشان را معرفی مینماید. چنانکه میدانید امیرمؤمنان پس از شهادت حضرت صدیقهh از این مصیبت باخبر شده و کنار پیکر همسر خود حاضر شدند. هنگامی که امامن به بالین دختر رسول خدا رسید، جان از بدن ایشان مفارقت نموده بود؛ اما به امر الهی روج دوباره به پیکر ایشان بازگشت. اولین نگرانیهایی که حضرت زهرای اطهرh از امیرمؤمنان درباره آنها پرسیده بود، رضایت مولا از ایشان است. حضرت ابالفضل نیز در کربلا هنگام شهادت با آنهمه جراحت و خونریزی از سیدالشّهدا درباره رضایت ایشان از خود میپرسد. تبعیّت از ولیّ مراتبی دارد؛ بالاترین مرتبه آن این است که عبد در پی ادای وظیفهای باشد که رضایت مولی را بهدنبال داشته باشد. اما بعضی دیگر فقط از اخطار مولا پرهیز میکنند؛ به بیان دیگر هر جا که مولا نهی نکرده و هشدار نداده باشد، خود را مجاز به انجام آن میدانند. چرا برخی از مسئولان کشور بهجای جلب رضایت مقام معظم رهبری فقط از هشدارهای ایشان پرهیز میکنند؟ ایشان درباره مذاکرات اخیر فرمودند: من به مذاکرات خوشبین نیستم؛ ولی اکنون که خود اصرار دارید، مذاکره کنید! بهطور کامل روشن است که ایشان از چنین مذاکراتی راضی نیستند، اما با همه این، مسئولان کشور به مذاکره مینشینند. شاید دلیلشان نیز این باشد که مقام معظم رهبری نهی نکرده و هشدار ندادهاند. اگر آنها بهدنبال رضایتمندی ایشان بودند، اکنون «وندی شرمن» ملت شریف ایران را «دروغگوی فریبکار» خطاب نمیکرد. اگر سر اطاعت در برابر ولیّ خم مینمودند، در برابر ناسزاگوییهای او توان مقابله نیز داشتند؛ دشمن هم جرأت بیادبی کردن نداشت. علت گستاخ شدن اینان به همین سبب بازمیگردد. حضرت فاطمه اطهرh پشت درب خانه به دشمن خود اینگونه هشدار داده بودند: «ما هذه الجرأت علی الله و علی رسوله؟» ایشان از علت این این گستاخی نپرسیدند؛ چرا که دشمنِ حق باید گستاخ باشد. ایشان از چرایی و چیستی این جسارت سؤال نمودند. ما با سُستی کردنهای خود، جرأت توهین به دشمن دادهایم. آنها با کمال بیادبی میگویند: ما به ایران اعتماد نداریم و همه چیز میبایست بر اساس راستیآزمایی صورت پذیرد. چرا آنها ادعا میکنند که به ایران اعتماد ندارند؟ وقتی دولت برای توزیع سبد کالا، اصل را بر عدم اطمینان گذاشته و شعار راستیآزمایی میدهد، دشمن نیز همین دیدگاه را بهانه میکند. او ادعا میکند که شما به خود تردید دارید؛ حال من به شما مطمئن باشم؟ مقام معظم رهبری، همگان را دعوت به مبارزه در جبهه بیداری اسلامی نمود. اما بسیاری با بهانههای پوچ و بیاساس از اطاعت این امر سر باز زدند. این در حالی بودن که رهبری معظم انقلاب، جوانان مصری را با عبارت «یاران پیغمبر در بدر و حنین» خطاب میکند. جبهه بیداری اسلامی در بسیاری از شهرهای کشور بیمبارز باقی ماند؛ اگر هم پرچم این جبهه در شهری برافراشته شد، فقط شمار اندکی گِرد آن جمع شدند. لازم است که همگان به باور و اطمینان کافی برسند. مقام معظم رهبری به جوانان جهان اسلام، نوید پیروز میدهند؛ زیرا قرآن کریم این سنّت الهی را معرفی مینماید؛ «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». پیروزی انقلاب اسلامی، ثمره درک عمیق از این آیه بود؛ اما در جبهه بیداری اسلامی به امام خود اعتماد نکرده و میدان مبارزه با استبکار را خالی نمودیم. شمار اندک رزمندهها سبب شد که دشمن جرأت پیدا کند. او به مقدسات اسلام توهین میکند و با کمال جسارت ادعا میکند که قطع نسل پیامبر را در سر دارد. اکنون نیز «ما هذه الجرأت علی الله و علی رسوله» جاری است. چنانچه سنجه اطاعتها، جلب رضایت مولا نباشد، دشمن لحظه به لحظه بر گستاخیهای خود خواهد افزود. از انتخاب رئیس جمهور تا برگزاری مجلس روضه، همه باید بر اساس رضایت مولا باشد. اگر او تأیید کرده و کار را امضا نمود، اطاعتها قبول افتاده است. برخی با کمال صراحت میگویند: من با فلان آقا نمیتوانم همکاری کنم! اگر ولیّ حکم ولایی میکنند، من اطاعت میکنم و اگر جز این باشد، من نمیپذیرم. این فکر در بین بسیاری در حال شکلگیری است. لازم است بدانیم، جلب رضایت یک اصل بسیار مهم است. بعضی اصل را عدم مخالفت ولی میپندارند! شخصی به امام رضا عرض کرد: عدهای به من نسبتهای بد میدهند؛ اما من به ولایت معتقد هستم و شما را ولی خود میدانم. حضرت به او فرمودند: آنچه که اهمیت دارد این است که امامت از تو راضی باشد. گاهی جلب رضایت ولیّ برای آنان که نامی بزرگ برای خود ساختهاند یا خود را به نامی مرتبط نمودهاند، برابر است با از بین بردن آنچه که از مقام و آبرو بهدست آوردهاند. چنانکه بیان شد، اصل بر رضایت ولیّ است و بهدست آوردن آن دشوار است.
مقام معظم رهبری وظایف هیئتها را برشمردهاند که عبارتاند از: 1ـ ایجاد انس و عشق به خدا؛ 2ـ تربیت انسان؛ 3ـ افزایش ایمان و عمق بخشیدن به آن؛ 4ـ تبیین و تشریح معارف دینی بر اساس مصادق زمان؛ 5ـ انذار مردم؛ از بیدار کردن مردم نباید ترسید. این مهم، وظیفه است. از کار کردن برای خود (حزباللهیها) اجتناب کنیم. باید به سراغ مردم رفته و آنان را هشیار سازیم. 6ـ زنده کردن خون سید الشهدا؛ تکیه بر احیای یاد و نام کافی نیست! لازم است خون حضرت زنده شود. 7ـ مطالبه حق اهلبیت؛ در صلوات حضرت زهرا، شیخ طوسی نقل میکند: «کن الطالب لها». 8ـ افزودن بر بصیرت و تقویت روح حماسه در مردم؛ جز آنکه حزباللهیها باید بسیار فعال باشند، لازم است آنان مردم را نیز با خود همراه کنند. بسیاری از مردم در مصیبتهای اهلبیت(ع) میگریند، اما در دینداری (فردی یا اجتماعی) بهدنبال ایشان نمیروند. رسالت ما این است که حماسههای اهلبیت(ع) را در میان مردن جاری سازیم. 9ـ عمیقسازی محبت به اهلبیت(ع)؛ 10ـ تحقق وحدت کلمه؛ هیئت باید سبب اتحاد جریانها، گروهها و اقشار گوناگون مردم باشد. 11ـ تحکیم حاکمیت نظام؛ «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»؛ آنان که با تو بیعت کردند (در حقیقت) با خدا بیعت کردند. امام خمینی(ره) فرمودند: ما میخواهیم مخاطب این جمله باشیم! به بیان دیگر، ایشان میخواستند هر کسی که ولایت ولی فقیه را پذیرفت و از آن اطاعت کرد، مشمول «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» باشد. رسالت سنگین ما، افهام همین مطلب در جامعه است. بیداری اسلامی باید با مبانی انقلاب ما آشنا شود. ارتباط با تشکیلات و شبکههای بیداری اسلامی ضروری است. آنان باید به ایران آمده و پس از آشنایی با اصول و مبانی انقلاب اسلامی به کشور خود بازگشته و مشکلات آن را حل کنند. البته به فضل الهی در حال حاضر خبرهای بسیار امیدوارکنندهای از بحرین به گوش میرسد؛ قطیف، عوامیه (در عربستان) و زینبیّه سوریه. حضرت آقا فرمودند: آمدن حضرت معصومهh به قم، مثل آمدن حضرت رضا به ایران، حرکتی جهادی بود؛ آمدن شما نیز به این سرزمین چنین است. از خداوند توفیق رسیدن به مقصد و شهادت در این مسیر را خواستارم.