چون در آستانهی محرم هستیم، بحث این هفته دربارهی دلیل عزاداری است. مساجد و تکایا سیاه پوش است. چرا عزاداری میکنیم؟ البته بزرگان میدانند، منتها یک مقداری برای بچه مدرسه ایها و برادران و خواهران دانشجو و بعضی دیگر که در حاشیهی عزاداری هستند، در مورد فلسفهی عزاداری میخواهم صحبت کنم.
اما اصل عزاداری:
این حرفهایی که میخواهم بزنم، عصارهی یک کتابی است که بررسی شده و نظرات علمای درجه یک شیعه، کسانی که از دنیا رفتهاند یا الآن هستند، در آن گردآمده است. این کلمات کوچکی در مورد عزاداری است. حق این مطالب این است که روی یک تابلو بسیار زیبا نوشته شود و در تمام تکایا و مساجد کاشی کاری شود.
عزاداری:
درباره فلسفه و دلیل عزاداری، از امام امت نقل کنیم. عزاداری یعنی قانون پیروزی خون بر شمشیر را زنده نگه دارید. خون بر شمشیر پیروز است. از وقتی که ما بر این نکته توجه کردیم گفتیم: «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد. » این روح قیام کربلا است. عزاداری یعنی محاصره نظامی و اقتصادی بی اثر است. در کربلا محاصرهی نظامی بودند، سی هزار نفر، هفتاد و دو نفر را محاصره کردند. آب را حتی بر روی علی اصغر بستند(محاصره اقتصادی). در کربلا هم محاصرهی نظامی بود و هم محاصرهی اقتصادی. عزاداری کنید یعنی، محاصرهی اقتصادی و نظامی نباید یاران حسین و حسین گونهها را از پا در بیاورد. روزهایی که در ایران بمباران میشود، آنهایی فرارمی کنند که کمتر سرو کارشان با مسجد و دعا و حسینیه بوده است. آنهایی که اهل دعا و نماز و مسجد بودند، میماندند. عزاداری یعنی ترساندن ستمگر و فهماندن این که مظلوم کشی کار سادهای نیست. اگر مردم در خیابان نمیریختند و یاحسین یا حسین نمیگفتند، چه بسا شاه هم امام را میکشت. وقتی یک مظلوم هزار و سی صد و چند سال پیش کشته شده، هنوز مردم در خیابان میریزند و سلام بر او میگویند، این یعنی دنیا مواظب باش.
عزاداری کنید، یعنی برای مکتب هیاهو کنید و رهبر کبیر انقلاب فرمود: «هر مکتبی هیاهو میخواهد که باید پای آن مکتب سینه زد و ما که پای مکتب حسین سینه میزنیم، یعنی حسین جان ما ایستادهایم. »
بعضیها همین که دیپلم گرفتند، پیراهن سیاه نمیپوشند. فوق دیپلم گرفتند عارشان میشود سینه بزنند. آیت اللهی چیست؟ درس چیست؟ استاد امام شیخ عبدالکریم حائری روز عاشورا که میشد پا برهنه میشد و سینه میزد. ما باید افتخار کنیم، قرآن میگوید: «فَادْخُلی فی عِبادی»(فجر/29) من نمیدانم شما چقدر با صاحب کتاب جواهر آشنا هستید. یک جمله میگویم، صاحب جواهر یکی از فقهای بزرگواری است که تمام فقهای ما بدون استثنا از کتابهای علمی او استفاده میکنند. ایشان زمانی دیده بود که یک مداح چند بیت شعر خوب و باارزش گفته است، آن مداح را پیدا کرده بود و به او گفته بود: «بیابا هم قرار داد ببندیم، من ثواب کتاب جواهرم را به تو میدهم و تو هم ثواب چند تا شعر خودت را به من ببخش»
در عزای حسین باید دیوانه شد. حسین، حسین گفتن کار بزرگان است، از حسین جدا نشوید. سید بحرالعلوم کسی است که گاهی اوقات خدمت حضرت مهدی(عج) میرسد، میگوید: «من در یک عزاداری شخص امام زمان را دیدم که پابرهنه حسین، حسین میکرد. »
در عزای امام حسین عاشقانه شرکت کنید. عزاداری یعنی قرار گرفتن در مسیر تبلیغ. اصلاً لانهی اسلام روضه خوانی است. الآن دهها هزار طلبه درسطح ایران به اسم یا حسین میروند و تبلیغ میکنند. یعنی لولهای که قال الصادق و قال الباقر و اسلام و حدیث از آن صادر میشود، لولهی عزاداری برای امام حسین(ع) است. عزاداری کانال تبلیغ است. رضا شاه لعنتی وقتی میخواست جلوی اسلام رابگیرد، جلوی روضه خوانی را گرفت.
عزاداری یعنی تعظیم شعائر«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ»(حج/32) عزاداری یعنی تشویق آزادی. حسین(ع) سر داد که تن به ذلت ندهد. عزاداری یعنی یک خط شهادت تا آن که ظالم را رسوا کند. نگویید: «آقا! چرا پابرهنه شویم؟ همین پابرهنگیها خیلی کارها میکند. زینب کبری در شام در خرابه نشست، اما این خرابه بود که ساختمانهای یزید را خراب کرد. اگر بخواهیم روی سفید بنی امیه سیاه شود، باید موی سیاه زینب سفید شود. تا روی خاک ننشینیم، کاخ را به لرزه در نمیآوریم. بله ما افتخار میکنیم که پابرهنه هستیم. گِل به پیشانی میمالیم و افتخار میکنیم با این گِل مالیدن به پیشانی گُل را از سرطاغوتها بر میداریم. عزاداری حرکتی بی تبصره و بی بخش نامه است. عزاداری موجی بی خرج است، یعنی نه بودجهای از دولتها میگیرد و نه آیین نامه میخواهد.
شما حساب کنید که در کنفرانس غیر متعهدها صد نفر را میخواهند در زیمبابوه جمع کنند، چقدر دنگ و فنگ دارد تا صد نفر جمع شوند؟ همه فدای حسین شویم که یک پرچم سیاه میزنیم، صدها نفر بدون آیین نامه و بخش نامه، خودشان جمع میشوند. عزاداری خیلی مهم است. عزاداری یعنی عالی ترین نوع تنفر از ظلم. چه کنیم که به دنیا بگوییم ما با ظلم بد هستیم؟ عزاداری مظهر تنفر از ظلم است. عزاداری یعنی انفجار قساوتهای درونی. آدم سنگ دل میشود. در عزای حسین میرود، مظلومیت شهدای کربلا را میشنود، گریه میکند و با گریهی خود مثل اسید سنگ دلی و قساوت را ازبین میبرد. عزاداری یعنی قساوت زدایی. عزادری یعنی مبارزه با سنگ دلی. عزاداری بهترین زمینه وحدت و همدلی برای تمام اقشار است. عزاداری بهترین زمینهی وحدت است. حسینه را کوچک نگیرید، عزاداری خیلی مهم است. عزاداری یعنی هماهنگی با تمام هستی. چون روایاتی داریم که زمین و آسمان و هستی برای حسین گریه کردند و زمانی که ما گریه میکنیم، با فرشتهها هماهنگ میشویم. عزاداری یعنی هماهنگی با رسول خدا. عزاداری یعنی هماهنگی با فاطمه زهرا، هماهنگی با امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی. عزاداری یعنی هماهنگی با امام کاظم(علیهم السلام) چون امام کاظم از اول محرم دیگر نمیخندید.
در جایی روایتی دیدم که مرثیه خوان مرثیه میخواند و امام صادق بلند نعره میکشید و گریه میکرد که صدای گریهی امام صادق را در کوچه مردم میشنیدند و شما که گریه کنید، این پیوند با امام صادق است. عزاداری یعنی پیوند با حضرت مهدی(عج). اگر بدانیم عزاداری چیست، ساده نمیگیریم. یک خورده از این طبلها و. . . کم کنیم و به روح عزاداری بپردازیم. عزاداری یعنی محکم کردن رابطهی قلبی و عاطفی با اهل بیت(ع). عزاداری یعنی هماهنگی با اولیای خدا و فرشتگان. حدیث داریم که رسول خدا، فاطمه زهرا و علی همه برای حسین گریه کردند.
عزاداری رمز موفقیت است، چه بسا آدمهایی بودند، که در عزای حسین، یا حسین گفتهاند و بعد هم کم کم کارهایشان حسینی شده است و از حسین به خدا رسیدهاند. از کربلا به مکه رسیدهاند. کسی که حسینی شد به کربلا میرود. و بالاخره حسین، خیلیها را عوض میکند. افرادی هستند موقع دیگر حال ندارند لباس بپوشند، زنانی هستند بد حجاب، اما به عظمت حسین، ایام محرم حجاب بهتری دارند. زمان شاه عرق فروشها، ایام محرم عرق نمیفروختند. سینماهایی که فیل بد میگذاشتند، محرم دیگر فیلم بد نداشتند. یعنی یاد حسین، مقام حسین، شور و عظمت امام حسین، خیلیها را عوض میکرد. شور عزاداری بود که حتی شاه طاغوتی را هم وادار میکرد که کراوات سیاه بزند و در جلسه امام حسین ولو به نفاق و حقه شرکت کند. عزاداری حسین خیلی مهم است. خدایا! ما را به فکر و روح حسین بیشتر آشنا کن.
- اما جلسات عزاداری باید چگونه باشد؟
اگر ماجرای کربلا نبود، صدای اذان به گوش کسی نمیرسید. کربلا جغرافی نیست، تاریخ است. کربلا اسم زمین است. اما تا میگویند: «کربلا» آدم یاد زمین نمیافتد و حادثه یادش میآید. کربلا زمین است اما آسمانها در مقابل آن کرنش میکنند. «ارض ولکن دانت اعلاها لا بناها» شاعر میگوید: کربلا زمین است، اما زمینی که حتی آسمانهای هفت گانه پهلوی این زمین کرنش میکنند. ما باید یاد کربلا را زنده نگه داریم. خود خدا در قرآن روضه خوانده و تاریخ انبیای پیشین را نقل کرده است. «وَ اذْکُر»، «وَ اذْکُر»، «وَ اذْکُر» یاد بیاور فلان تاریخ را، یاد بیاور فلان تاریخ را، زنده نگه داشتن تاریخ ایثارگران، روضه است.
مگر حج غیر از این است؟ به حاجیها که میگویند به مکه برو، برای چه چیز است؟ برای این که حاجی برود و ببیند ابراهیم چه کار کرد؟ چطور حاضر شد از اسماعیل بگذرد. برود و ببیند چطور هاجر بین کوه صفا و مروه هفت مرتبه دوید. آنجا آزمایشگاه است. این که میگویند شهید زنده است، معانی درستی دارد. شهید از دنیا رفته، ولی از دنیا رفتهای است که وقتی هزارها مرده دورش جمع میشوند، زنده میشوند.
به متوکل عباسی میگویند: «مسجد ساختنت برای چیست؟ قبر امام حسین را خراب کردنت، برای چیست؟ گفت: در مسجدمردم سبحان الله میگویند و چرت میزنند. کاری با سیاست ما ندارند. مردم زیارت امام حسین را که میروند، تکان میخورند و انقلابی میشوند. بنابراین آنچه برای حکومت ما خطر دارد، توجه به حسین است.
نتیجهی یک عمر روضه چه شد؟ این شد که بچههایی که در روضه تربیت شدند و یا مادرانی که در روضه تربیت شدند، همه چیزشان را میدهند. پدری آمد پهلوی من و گفت: دو تا جوان دادم، شهید شدهاند، یکی از آنها اسمش «علی اکبر» بود، رفتم دیدم فرقش شکافته شده بود، پسر دیگرم نامش «علی اصغر» بود، رفتم دیدم گلویش شکسته شده است. گفتم: یا علی اکبر! علی اکبرم فدای تو، یا علی اصغر! علی اصغرم فدای تو. روضه این کارها را میکند.
تربیت شدگان روضه بودند که در برابر ابرقدرتها ایستادند. آنهایی که کنار خیابان میایستند و نگاه میکنند، اینها را ببنید، مؤسس حوزهی علمیهی قم حاج شیخ علی حائری را یادتان نرود.
کربلا یک جنگ نمونه است، چون از هر جهت نمونه بود:
1 - هدف
2- ترکیب
3- سرباز
4 - فرمانده
5- جامعیت
هدف چه بود؟ امام حسین فرمود: من فقط هدفم این است که دین جدم زنده شود. مسئله برای رسیدن به حکومت و ریاست نبود و اگر هم امامان ما حکومت را میخواهند برای زنده شدن حق است، نه برای پست و مقام.
افراد چه ترکیبی هستند؟ کوچک، بزرگ، بچه، زن و مرد. خود امام حسین میخواست در کربلا بماند. امام حسین برای این که در کربلا زنده بماند، تمام کارهایی را که لازم بود را انجام داد. الآن اگر بخواهند یک چیزی بماند، فتوکپی میکنند، عکس برداری میکنند، شاهد میآورند، ضبط میکنند. امام حسین وقتی کربلا رفت همهی کارها را انجام داد. اول رفت در مکه، مدت زیادی در مکه ماند. همهی حاجیها که جمع شدند مکه، بعد حرکت کرد، که به مردم بگوید: آهای مردم! شما به مکه آمدهاید، نمیدانید رهبرتان یزید است؟ نمیدانید یزید چگونه است؟ من حسین هستم. به کربلا میروم، شماها به مردم منطقه بگویید که یزید چه کرده است؟ امام حسین از مکه حرکت کرد تا مردمی که از همهی دنیا جمع میشوند، از مسائل با خبر شوند. امام حسین(ع) روز عرفه حرکت کرد. یعنی روزی که همه جمع هستند. امام حسین وقتی میخواست حرکت کند، سوار شد تا همه او را ببینند. اگر پیاده میرفت او را نمیدیدند. از وسط جمعیت هم رفت، تا همه بفهمند.
دو تا خبرنگار با خودش میبرد، یک خبرنگار زن به نام حضرت زینب و یک خبرنگار مرد، به نام امام سجاد(ع). بچهها با گوش هایشان صداها را ضبط کردند، با چشم هایشان فیلم برداری کردند. تا میگفتند: «آقازاده شما بودی؟ » انگار دگمهاش را میزدند.
امام حسین برای این که این سند بماند، مهر کوچک خودش را با خود برد و آن مهر کوچک علی اصغر بود. نامهی بزرگ تا یک مهر کوچک پایین آن نباشد، فایده ندارد. علی اصغر مهر کربلا بود. علی اصغر کوچک به کربلا ارزش داد. ای کاش تکیهها و مداحها و مساجد ما اسم این هفتاد و دو تن را بر روی کاشی کاریها مینوشتند. عزاداری خیلی مهم است. اما یک مقدار از این عزاداریها کم استفاده میشود. ای کاش آن هیئتی که برای عاشورا اینچنین جمعیت جمع میکند، گاه و بی گاه، جوانان هیئتی راجمع کند، یک مینی بوس و اتوبوس بگیرند و همه به سوی نماز جمعه بروند.
عزاداری را باید به دست جوانها بدهیم. انقلاب ایران صدقه سر حسین(ع) است. 15 خرداد فردای عاشورا بود و رهبرکبیر انقلاب از اربعینها و عاشوراها و تاسوعاها استفاده کرد. عزاداری یعنی سالی چند راهپیمایی بدون تشکیلات. عزاداری یعنی پرجمعیت ترین راهپیمایی. عزاداری یعنی میتینگ بی خرج، بی تشکیلات، سالم و بدون هیچ دغدغه.
ولی به مداحها باید بگویم، شعرهایی که میخوانید، نیازی نیست که چیزهایی بخوانید که گریه در بیاورد. در شعرها اخیراً مطالبی هست که درست نیست و باید مواظب باشید. ارشاد و تبلیغات ما به کسی که شعرهایش پرمحتواتر است، جایزه بدهد، بی تفاوت نباشیم. رؤسای هیئت باید برای نماز عید و نماز جمعه بسیجی بکنند.
عزاداری جنبهی رقابت نداشته باشد. یک کسی یک حیوانی را کشت، آب گوشت پخت و یک ظرف هم آورد لب خانهی رئیس قبیله و به او گفت: فلان رئیس قبیله آب گوشت پخته است و یک ظرف غذا هم برای شما فرستاده است. به این رئیس قبیله برخورد. گفت: من یک رئیس، آن هم یک رئیس، من را پست شمرده؟ لگد زد به آب گوشت و آنرا ریخت. به زیردست هایش گفت: شما هم یک حیوان بکشید و یک آب گوشت بپزید. اینها یک چیزهای خرافی است. حدیث داریم که پیغمبر(ص) ما وقتی مهمان داشت، ته مانده مهمانها را در ظرف میریخت و به خانه میبرد و با خانوادهاش میخورد.
علی بن ابیطالب آمد و پهلوی پیغمبر نشست، پیغمبر دید حضرت علی عرق کرده است، دست مبارکش را به صورت علی کشید و عرق را پاک کرد و بعد به صورت خودش کشید. یعنی پیغمبر اسلام از عرق بدن علی تبرک میجوید وامیرالمؤمنین هم همچین کاری نسبت به پیغمبر کرد. عزاداری سنتی، همان اشکها، همان مرثیهها را داشته باشیم. منتها سنتی معنایش این نیست که همان آقایی که تا چند سال پیش، زمان شاه، آهنگهای رقاصهها را میزد، با همان آهنگ در عزاداری بیاید و روضه خوانی کند. واقعاً بعضی هیئتها جوری میزنند که آدم نمیداند برقصد یا گریه کند. اصلاً غافل شدهاند. آخر این کسی که میخواهد بخواند و مردم گریه کنند، باید به او ایمان داشته باشیم. این آقایی که تا دیروز اهل عرق و ورق و تریاک بوده، حالا آمده و میخواهد من را با امام حسین آشنا کند. یکی نیست به او بگوید: «برو پای منقلت» آدمهایی خوش سابقه باید باشند. رقابت نباید باشد. دیگی که با رقابت پخته شود، به خاطر امام حسین نیست.
خطهای سنتی غلط را بشکنید. امام فرمود که عزاداری سنتی باشد، اما معنایش این نیست که اگر پدران ما رفتند علامت صد هزار تومانی خریدند، ما هم یک علامت یک میلیون تومانی بخریم. اگر پدران ما کبوتر روی علامت گذاشتند علامت ما هم حتماً کبوتر داشته باشد. بابا کبوتر سازی و مجسمه سازی حرام است.
تبلیغات، تبلیغات خوبی باشد. روحانیون هم باید برنامه ریزی داشته باشند. ریش سفیدها ازروحانیون بخواهند که با مردم خودمانی باشند و در سخنرانیشان تنوع داشته باشند.