اندیشه ما راه شهداست آب و گل ما از کرب و بلاست سرباز حق کِی هراسد از لب شمشیر و نیزه ها گوید این امت به فدای خون خدا شده ایم ما راهی قدس از کرب وبلا چون تیر در کمانیم با صاحب الزمانیم با دیدگان بیدار لبیک یا علمدار ماییم و ره خیبرشکنان سازش نکنیم با فتنه گران آتش به دل بتخانه زدیم سیلی به رخ بیگانه زدیم یوم الله نه دی شد حافظ دین و قرآن ما دل خائن غرق به خون از ایمان ما کمر از هر فتنه شکسته طوفان ما یاران کربلاییم اهل بصیرت و صبر گویند بر لبِ دار لبیک یا علمدار تا ریشه ما در کرب وبلاست سقای حسین سرلشگر ماست بی شک که همان سردار شهید بنوشته به خون «لعنت به یزید» از نهروان تو نگو که فاتح بدر و صد خیبریم تا نفس در سینه بُود ما با حیدریم در رزمگاه صفین، ما تحت امر مولا همسنگران عمار لبیک یا علمدار ای رهبر من، تو روح منی چون روح خدا، تو بُت شکنی ای رهبرعشق فرمان بده تا از جان گذریم در راه وِلا با حربه تو ستون کاخ سیاه شیطان شکست استخوان ابن زیاد دوران شکست مُشت تو از آل امیه دندان شکست رخصت دهی به والله با خنجر بصیرت سَر میزنیم ز کفار لبیک یا علمدار فتنه گران بدانند در سینه حک نماییم هنگام جنگ و پیکار لبیک یا علمدار در روزگار غربت پیمان ما حسین است پیمان با تو دلدار لبیک یا علمدار