استاد حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا ترابی سالهاست که در حوزه علمیه به تحصیل و تدریس مشغول هستند. ایشان بیش از 10 سال است که به تدریس سطوح عالی حوزه علمیه قم همچون مکاسب، رسایل، کفایه، نهایه الحکمه، شرح منظومه و... میپردازند و استاد راهنمای رسالههای علمی سطح 3 حوزه میباشند.
همه کسانی که این استاد دانشگاه را از نزدیک میشناسند به روحیه معنوی و تبلیغی ایشان اذعان دارند. انجام فعالیت تبلیغی گروهی سازمان یافته برای بیش از 15000 دانش آموز و مسئولیت موسسه یاران سبز موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله تلاشهای استاد برای تربیت نوجوانان و جوانان این مرز و بوم است.
حاج آقا ترابی صحبتهای خود را این گونه آغاز کرد: «خوشحالم از این که در خدمت شما هستم . برای من تجدید خاطره است، شاید به یک معنا همة زندگی خاطره است؛ و به ما یاد دادند که ما بیشتر از این که به فکر ثبت خاطرهها باشیم، به فکر تحقق خاطرهها باشیم و خاطره به وجود بیاوریم، خدا میداند طی این سالها شیرینی حضور سال 78 در هیأت شهدا هنوز زیر زبانم است و هنوز به همان طراوت و تازگی، وجود دارد.»
از استاد پرسیدم که «یک هیأتی که بخواهد برای مخاطب مفید باشد، جذاب باشد، بتواند با گناههای امروز مخاطب مبارزه کند. بتواند مخاطب امروزی را معنوی کند. منبر این هیأت باید چه ویژگی داشته باشد؟ مداحیاش چگونه باشد؟ غیر از منبر و مداح باید دنبال چه برود؟ و...» انگار این حرفها مدتها بود که در دل ایشان مانده بود. حرفهای که بر دل نشست. حرفهایی که باید برای اجرایی کردن آن گام برداریم. برای راحتی مطالعه حرفهای استاد، سوالات حذف شده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
سه نحوه برخورد
الآن ما در جامعه دینیمان با به اصطلاح مقولاتی که مواجه هستیم سه طور میتوانیم برخورد کنیم. یک برخورد تبلیغی کنیم با آن، حالا من میخواهم برای این که دیگر کاملاً روشن کنم برخورد تبلیغی را، از بخشهای دیگر، میگویم برخورد تبلیغاتی. منظورم از برخورد تبلیغاتی، برخورد رسانهای به معنای عامش هست، این که برسانیم. نه تبلیغ به آن معنای عمیقی که قرآن مورد نظرش است که یک معنای شامل و جامعی است.
پس برخورد اول برخورد تبلیغی است به معنای تبلیغات و کار تبلیغاتی. یک وقت کار فرهنگی است، میرود در لایههای زیرین فرهنگ، یک وقت از فرهنگ هم سرایت میکند در لایههای تمدنی و تربیتی. تربیت از مقولههای لایههای تمدنی است. چون هر تمدنی نیازمند نیروی انسانی است، آدم است که تمدن را میسازد.
لذا گاهی اوقات سطح برخورد ما تبلیغاتی است، گاهی سطح برخورد ما فرهنگی است و گاهی نوع برنامهریزی و سطح برخورد ما تمدنساز و تربیتی است. من برای این که مثال بزنم مثالی میآورم که شاید خیلی عرفی باشد. البته گفتهاند مثال مناقشه ایجاد نمیکند. ببینید سر بازار یک خیار فروش فریاد میزند و کف میزند و میگوید بیا این طرف بازار، خیار است، از اهواز آمده، بوتهای است، گلخانهای نیست، عجب خیاری، زنبیل را بردار بیا؛ خانهدار و نمیدانم بیا، این یک حرکت تبلیغاتی است. هدف این کار تبلیغاتی چیست؟
این که این آدم بیاید از این بخرد، بیاید از شما این را بخرد، از کس دیگر بخرد شاید برای من فایده نداشته باشد، مگر این که شما اصلاً وارد کنندة خیار هستید دارید فریاد میزنید، ولی معمولاً رفتار تبلیغاتی برای اینها نافع است، برای آن ردههای بالاتر باید کار دیگری کنند، حالا عرض خواهم کرد. بنابراین این یک کار تبلیغاتی است، فریاد میزنید دنبال این هستید که این آدم بیاید از شما بخرد این جنس را. این یک سطح کار است، سطح دیگری از کار، کارهایی که ما با اینها مواجه هستیم مقولات اجتماعی ما در واقع کار فرهنگی است.
شما در همین مثل خیار فروش اگر میخواهید فرهنگی کار کنید، مثلاً من اگر یک خیار فروش شوم میتوانم این کار را کنم که یک تابلو میزنم آنجا مینویسم که خواص پوست خیار، خواص خود خیار، به لحاظ طبّی، به لحاظ روحی روانی، به لحاظ مقرون به صرفه بودن، بعد خدمت شما عرض شود این را کاملاً توضیح میدهم. تولیداتی که میشود که آن اسانسهایی که از آن بگیرند و چه شود و اینها. این آقا را در واقع میتوانید خیار خر بار بیاورید، این خیار بخرد.
البته احتمالاً از شما هم میخرد همین که شما دارید این کار را میکنید این خودش یک تبلیغ هم برای شما است ولی آن کسانی که میخواهند در سایزهای بزرگ کار کنند، یقیناً بیشتر کارهای فرهنگی برای اینها میکنند تا کار تبلیغی. باید بروند در لایههای فرهنگی که کمی عمیقتر است، و نیاز به تحقیق دارد، نیاز به پژوهش دارد، نیاز به تعمق دارد و به اصطلاح فرهنگسازی میکنند برای این کار و نتیجة اینها هم در فرهنگ ظهور میکند یعنی ماندگارتر است. تبلیغاتی این که حالا این را بخرد برود، بعد هم فهمید سرش کلاه رفته هیچ وقت نخرید، هم نخرید. من میخواهم مشکل را الآن حل کنم، این اطلاع را برسانم به مشتری. ولی در بخش فرهنگی مشتری دائمی میشود.
اما لایههای بعدی، لایههای تمدنی و تربیتی است، ببینید من که میگویم تمدن در خصوص مثال بحث خیار را بخواهم ادامه دهم. ببینید شما اگر بخواهید کار تربیتی کنید این خیارهایی که میفروشید به او میگویید که ببخشید این خیار را چه وقتها میخورید؟ قبل از غذا میخورید یا بعد از غذا؟
مبادا آن ساعت خاص بخورید که این جذب بدنتان نمیشود. خروجی را میپایید، ببینید ویژگی کار تربیتی این است که به خروجی آن هم نظر دارید، یعنی نتیجه این کار چه شد؟
این آقا خیار خورد جذب بدنش هم شد؟ یا نشد؟ چهقدر را خورد؟ با چه غذایی خورد؟ آیا با آن ساخت؟ با آن نساخت؟
خیلی نگران این هستیم، به آن توصیههای دیگری هم داریم. فقط هدفت این نیست که خیار را بخرد. فقط هدفت این نیست که این خیار را بخورد. بازخورد هم میگیرید. چه شد؟ ثمرهاش کجا ظاهر شد؟ آیا زندگی او بهبود پیدا کرد؟ آیا کیفیت زندگیاش ارتقاء پیدا کرد؟ آیا کیفیت کارش؟ در این مقولات چه تأثیری گذاشت؟
خوب این میشود بحث تربیت، که تربیت در مباحث تمدنی جا میگیرد. ممکن است در ظرف 50 سال آثار خودش را بروز کند، حالا خیلی مثال ما سطحی و پیش پا افتاده و دم دستی بود، شما در هر مقولة اجتماعی دیگری میتوانید آن را پیاده کنید.
مردم را چنان جو زده میکنید که همه شوند عاشق قرائت قرآن، الآن در بورس است، بد هم در بورس است، تمام موسیقیها را میروند یاد میگیرند، همه جا هم معروف میشوند، هم مطرح میشوند هم جایزه میگیرند، ببینید فضا را یک کاری کردید همه میآیند میگویند.
یک وقت کار فرهنگی میخواهید بکند، میآیید ویژگیهای قرآن را بیان می کنید، عمیقتر بچهها را بار میآورید، خاصیتهایش را میگویید در ذهن انسان، در رفتار انسان، در نتیجة انسان، همة اینها را برای او بیان میکنید که آقا شما با این قرائت قرآن شما هم حافظهات را تقویت میکند هم زندگیتان را زیبا میکند، هم خیر و برکت میآورد، تازه در مسابقات میتوانید شرکت کنید گاهی اوقات ماشینی، طلایی، سکهای چیزی برنده شوید، مسافرتهای خارجی کنید و...
خیلی هم باعث خیر و برکت در زندگی میشود، این میشود کار فرهنگی. اما کار تربیتی آن چیست؟ کار تربیتی این است که شما دقیقاً برای این بچه برنامهریزی میکنید، پسرم شما بعد از نماز صبح قرآن را بخوانید، خواندید دیروز؟ چرا نخواندید؟ نکند دیشب تلویزیون زیاد نگاه کردید، صبح نتوانستید بیدار شوید قرآن بخوانید؟ خوب بخوانید ببینم چطور میخوانید، این آیه را میخوانید با چه صوتی میخوانید، بخوانید من گوش کنم. بله، این را خواندید، این کار را نباید میکردید، شبهای جمعه این سوره را بخوانید، کار تربیتی خاصیتش این است، بازخوردگیری میکنید، او را هدایت میکنید، راهنمایی میکنید.
به عبارت دیگر اگر کار فرهنگی را ما ارائة طریق بدانیم کار تربیتی رساندن به مطلوب است، آن اگر آدرسدهی است، این آدرسدهی نیست، دست طرف را میگیرید و به مقصد میرسانید. یعنی نتیجه را میپایید، مراحل و فرآیند را چک میکنید فرآینددهی کار را چک میکنید دقیقاً که به کجا رسیدید؟
ارزیابی دارید از آن، کیفیت سنجی دارید از آن، بازخوردگیری دارید از آن، بعد برایش برنامهریزی میکنید برای مرحلة بعد، میگویید خوب حالا به اینجا رسید خوب الآن باید این را کجا ببرم؟ کاملاً دارید تعقیب میکنید پرورش دارید میدهید.
هیأت باید در هر سه سطح وارد شود
خوب این یک نکتهای که به نظر میرسد که هیأتهای ما، البته هر سه این را باید داشته باشند، ما به هیأت نمیتوانیم بگوییم دنبال فقط یک مرحله برخورد باش. حتماً در هیأت دنبال این هستیم که زیر علم امام حسین آدم پرورش دهیم، لذا این کار محتوا میخواهد، شلوغکاری میخواهد، شلوغبازی میخواهد، کار تبلیغاتی میخواهد، ما نمیتوانیم این را نادیده بگیریم.
هیأت حتماً نیاز به جاذبه دارد لذا منبر باید زیبا باشد، منبری باید زیبا سخن بگوید. نمیدانم به روز باشد، حتی نیازهای کاذب اشخاص را توجه کنیم. بر اساس آنها یک طوری نیازهای واقعی را یک طوری آب و لعاب دهیم که اینها را بکشاند بیاورد، در همة بخشها، مخصوصاً در بخشهای هنری. حتماً یکی از ارکان هیأت در کنار مسائل صوت و تصویر و فلان و اینها یک ایدهپرداز هنری ما نیاز داریم.
یک ایدهپرداز تبلیغی نیاز داریم، از این دیدگاهها بتواند بنشیند فکر کند ببیند چطور حضور حداکثری داشته باشیم در این راه. خوب این یک مطلب. در بخشهای فرهنگی هم به همین صورت، کسی میآید در هیأت هم باید دلش و هم عقلش کشیده شود، دل باید اشباع شود عقل باید اقناع شود، هر دو باید اتفاق بیفتد و این توازن بین عقل و دل، عاطفه و احساس و ابعاد وجودی انسان باید ملاحظه گردد. ولی این کافی نیست، بخش سوم ما بخش تربیت است.
اگر بخواهیم هیأت ما در آینده امت اسلام و انقلاب و شهر ما و خود بچهها و کلیت حزب الله موثر باشد حتماً باید مراقب باشیم که قرار است بچهها تربیت بشوند در این داستان.
باید خروجی داشته باشیم. باید مراقب باشیم که مثلاً الان این بچه کجاست؟ این نیرو الآن به کجا رسیده است؟ بعد باید به کجا برسد این نیرو؟ آیا مطالب قبلی را دریافت کرده است؟ یا زده شده و تحمل دریافت آنها را نداشته است؟ باید کامل مورد به مورد و برای تک تک نیروها و اشخاص برنامه داشته باشیم.
برای تک تک بچههایی که وارد هیأت میشوند طرح و برنامه داشته باشیم. یک هیأت زنده و یک هیأت پویا هیأتی هست که در مقولات تربیتی وارد شود و برای اسلام نیرو تربیت بکند. البته بخشی از بحثهای تربیتی بی ارتباط با بحثهای کلی فرهنگ نیست، ولی بخش زیادی از تربیت به وجود یک عنصر هوشمند و با فضیلت و در واقع یک شمعی که بسوزد و دیگران سوختن او را ببینند و سوختن را یاد بگیرند و نور دادن را یاد بگیرند.
خوفشان از مردن بریزد و خوفشان از حضور در وسط صحنه بریزد و به آنها عشق و حرارت بدهد و راه و فکر و جهت بدهد. این نفس به نفس هست. باید چشمشان ببیند و آن وقت تربیت شوند.
هیأتها باید منظومه تربیتی داشته باشند
هیأتها باید منظومه تربیتی داشته باشند. چه در اشعار و چه در محتوای سخنرانی. بالاخره این نیرو و مخاطب مثلاً 10 جلسه محرم در مجلس ما بوده و بعد هم دهه صفر و فاطمیه و رمضان میآید. واقعاً قابل قبول نیست که ما به صورت اتفاقی بحثی را انتخاب کنیم. باید کاملاً ساماندهی شده باشد. این منظومه معرفتی کار سختی است. باید علما و بزرگان بنشینند. باید اتاق فکر هیأت تشکیل شود و به یک منظومه کامل رسید.
نباید گفت حالا آدم از یک جا شروع میکند. نمیشود پراکنده گویی کرد. حتماً باید بحثهایی که مطرح میشود اولویتمند باشد. این قدر بحثهای ضروری وجود دارد که ما بحثهای خارج از ضرورت نمیتوانیم مطرح کنیم.
انتخاب و دقت در انتخاب بحث و موضوع سخنرانی و معارف یک وظیفه شرعی برای سخنران و برنامه ریز هیأت است. حتماً هم نیاز به مشاوره در این قسمت هست. این انتخاب باید حتماً در آن منظومه لحاظ شود. این یک نکته مهم است و متأسفانه این منظومه طراحی نشده است. نیاز جدی امروز است که این منظومه طراحی شود.
واقعاً اگر بخواهید یک مسلمانی را رشد بدهید چه معارفی را به او در کدام مرحلهای باید بدهید؟ این خیلی بحث مهمی است. نمیشود همین جور بحثها را به هم دوخت. آن وقت است که شما بعد 5 سال میبینید همان جای اول هستید. یک وقت میبینید مباحث عرفانی را سال اول مطرح کردید و بعد مباحث نازلتر را بعد مطرح میکنید. هنوز مباحث کلامی مطرح نشده و هنوز شخص به یقین نرسیده دارید بحثهای سنگین عرفانی میکنید. باید این خود آگاهی ایجاد شود که سهم منبر در ارایه معارف اسلام چیست؟
این مقدار سهم مشخص شود. به من بگویید سهام منبر کجاست؟ بعد ان را «ادا» بکنیم. نه اینکه هر چه پیش آمد خوش آمد. مباحث منبر برای جوانان باید آموزشی باشد و یک سیر مشخصی را برود. به صورتی که کسی که 4 سال میآید هیأت ما یک دور اسلام را بشناسد.
البته منظورم این نیست که کلاسیک باشد چون منبر است، ارایه باید با مثال و لطیف باشد و جنبههای دیگر را در آن لحاظ کرد.
تریبون هیأت، تریبون مسلمان شیعه انقلابی
یادمان نرود ما نماینده مسلمان شیعه انقلابی هستیم. تریبون هیأت، تریبون نمایندگی از مسلمان شیعه انقلابی است. گاهی میبینیم اشخاص، چه مداح و چه سخنران بحثی را مطرح میکنند که فقط اخلاقی است، مثلاً در مورد زبان حرف میزند. آفات زبان و آثار زبان و جنبههای مثبت و جنبههای منفی را بیان میکند. گاهی هم منبر سر از داستان از پادشاهان در میآورد که مثلاً پادشاهی بود و با زبانش فلان ... خوب اگر شما این را حتی به یک سکولار و کمونیست بگویی که در مورد زبان حرف بزن جز این میگوید که زبان آثار مثبت و منفی دارد و ... و با زبان دروغ نگویید و حرف خوب بزنید و مهربان باشید.
شما حتی کمونیستی سراغ دارید که تجویز بکند دروغ گفتن را؟ شما یک غیر مسلمان را پیدا میکنید که خلاف این را بگوید؟ شما برو تمام کتب روایی اهل سنت را بگرد ببین جایی پیدا میکنید که بگوید دروغ حلال است؟ یک جا پیدا میکنید که بگوید زخم زبان بزنید و نامهربانی کنید و ...؟ پس شیعه و سنی و سکولاری که تفکیک دین از سیاست را قبول دارد هم همین را میگوید، بلکه کمونیست هم همین را میگوید. پس معلوم است این حرفها تریبون اختصاصی من نبود، اینها حرف های دیگران هم هست. تریبون هیأت، تریبون شیعه انقلابی است.
فلذا از زبان هم میگویم باید مطلب را برسانم به اینکه زبان ابزاری هست برای دفاع از ولایت. پس حرفم این است که باید حتماً در بحث زبان از زبان میثم تمار در دفاع از ولایت بگوییم و بفهمانیم که دفاع از ولایت هنوز ادامه دارد. ولایت فقیه امتداد ولایت ائمه اطهار است. باید گفته شود که «حضرت آقا» سفیر امام زمان هستند. اگر میگویند مسلم سفیر حضرت ابیعبدالله الحسین(علیه السلام) بود باید حواسمان باشد که «آقا» هم سفیر است.
اگر به آن سفیر ظلم شد ببینیم با این سفیر چه کردیم و میکنیم. این را باید تشخیص دهیم. این که میگوییم ولایت عزت است. این که حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: ولایت ما امان من الفرقه است؛ آن ولایت همین ولایت است .(«ان امامتنا نظام للامه و طاعتنا امان من الفرقه» امامت اهل بیت سبب نظم و استواری امت است و اطاعت ما سبب امان از تفرقه است) آن ولایت تداوم دارد. ولایت تمام نشده است.
از روح قرآن بر میآید که ولایت تمام شدنی نیست. صریح روایات هم تا قیام قیامت این را ادامه دار میداند؛ لذا ما باید دین زنده را مطرح کنیم؛ دین قابل انطباق با جامعه. دین بر اساس واقعیتها و نیازها.
ما نماینده این جریان هستیم؛ لذا هر بحث اخلاقی و عقیدتی و عرفانی و توحیدی باید در همین فضا پیگیری شود.
اگر بحث حماسه را مطرح میکنیم حماسه اسطورهای را کار نداریم. حماسهای که در کربلا دفن شده باشد کار نداریم. ما با آن حماسهای کار داریم که از کربلا تا به امروز جریان دارد، در متن جامعه. باید به اینجا برسیم که هیأت حماسه آفرین باشد. هیأت فقط جای خاطرات گذشتگان نیست. هیأت برای خاطره آفرینی است. این یک مطلب مهم است.
باید تکلیف موضع شیعه در میان اهل عالم معلوم شود. هیأت باید محرک باشد. هیأت باید برانگیزاننده باشد. وقتی کسی در هیأت ما مینشیند باید برانگیخته بشوند، مبعوث شوند، احساس رسالت کنند، باید حرکت بدهد، شخص را تکان بدهد و راه بیندازد.
وقتی از هیأت بیرون رفت با خودش بگوید الآن چه کار باید بکنم؟ وظیفهام چیست؟ باید این سوال او باشد و بلکه جوابش را هم در هیأت دست یابد. نه اینکه آخر هیأت بگوید الحمدلله هیأت تمام شد، برویم فردا شب بیاییم.